عشق خشن من ❤️ پارت 41

خوب خوب بازم که لایکا بستا نشد 😤اما من دلم نمیاد شما رو منتظر بزام 🥰 پس یه پارت امروز می‌نویسم .
اسلاید دوم چهر ا.ت که بعضی ها درخواست داده بودم بزارم
.
.
.
.
ویو ا.ت :قرار شد که کای هم با همون بیاد چا اون وو خیلی بد به کای نگاه می کرد یکم ترسیدم اما بعدش رفتم بالا . داشتم لباس انتخاب می کردم که تصمیم گرفتم یکم رو عصاب چا اون وو ره برم بخاطر اون یه شلوارک لی کوتاه پوشیدم و یه نیم تنه رفتم پایین همه پایین بود اون وو هم روی مبل نشسته بود و سرش تو گوشی بود
+خوب دیگه بریم
وقتی اینو گفتم سرشو چرخوند سمتم یه نگاه بهم زد همینطوری داشت نگاهم می کرد یکم عصبی شد
@خیلی خوب بزار بقیه هم بیان
#اه صدای ماشین آمد فکر کنم آمدن
که بقیه آمدن تو من رفتم سمت سوجین محکم بغلش کردم جونگ کوک هم رفت پیش تهیونگ و اون وو و با اونا احوال پرسی کرد
+سوجین دلم برات یه زره شده بود
&ما که دیشب با هم تصویری حرف زدیم
+دختره رو مخ تو بگو دوستم دل منم برات تنگه شده بود خیلی بیشعوری
&خودتی
+باشه بابا گاو
&گاو هم خودتی دختر بز
+آینه آینه(😂)
داشتیم باهم بحث می کردیم که لیسا آمد
@سلام
&لیسا (رفت بغلش کرد)خیلی برات خوشحال شدم دختر
@ممنون
_خوب بریم
+اما کای هنوز نیومده
_خیلی دوست داری بیاد(عصبی)
+خوب ........ اره
_ایشش دختر احمق رو مخ(زیر لب)
_من دیگه نمی توانم منتظر باشم بیاد بریم
که یه دفعه کای از در آمد تو
ک:وای بچه ببخشید که دیر کردم
_اگه نمی آمدی هم مشکلی نبود
@داداش
کای یه نگاه بهم کرد و یه لبخند رو لباش نشست و گفت:مگه میشه این فرصت رو از دست بدم
_جان(خیلی عصبی)
÷خوب بریم که دیر مون شده
داشتیم از خونه می رفتیم بیرون که کای آمد پیشم
ک:ا.ت چقدر جذاب شدی
+لبخند
ک:بزار کمکت کنم اون کیف رو بده من
+باش
_لازم نیست خودم برای زن میارم تو برو
ک:فقط می خواستم کمک کنم (یه چشمک به ا.ت زد و رفت)
_ایییی پسر بیشعور و پرو
+فقط می خواست کمک کنه
_اع فقط می خواست کمک کنه کوری تو نمی دیدی چطوری به کمر و پاهات نگاه می کرد اصلا کی بهتون اجازه داد شلوارک به پوشی اون آنقدر کوتاه هان
+هی مگه من برتر هستم هر چیزی که دلم بخواد می پوشم و همه پسر ها هم مثل تو نیز نیست خودت چشمت و درویش کن
_تو زن منی پس می تونم نگاهت کنم ولی اون پسر نه
+فقط روی کاغذ
با عصبانیت چمدن و رو برداشتم و رفتم بیرون احمق خود شیفته انگار بردشم .
خوب با کدام ماشین میریم
#منو جونگ کوک و لیسا و سوجین باهم شما سه تا هم باهم
_کای با شما کوک اینا با ما
+من نمی خوام با این برم (اشاره به اون وو)میشه با تو بیام داداش
_نخیرم تو با من میای
+نمیام
_میایی
ک:بسه دیگه ما سه تا با هم میریم
+باشه
رفتم سوار ماشین شدم عقب نشستم
_هی بیا جلو بشین
+نمی خوام
_میگم بیا جلو
+اوففف باشه
من رفتم جلو نشستم و کای هم عقب سرم رو به پنجره تکیه داده بود و اون وو هم با جدیت تمام انگار که تو یه فیلم مافیایی باشه رانندگی می کرد کای هم با گوشیش ور می رفت......
دیدگاه ها (۱۰)

عشق خشن من ❤️ پارت 42

عشق خشن من ❤️ پارت 43

استایل شخصیت های فیک برا سفر

عشق خشن من ❤️ پارت 40

فیک مافیای سیاه من part 3

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط